زمان تدوین مدل مفهومی/توسعه ذهن سازمان با نگاه به نوآوری
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، در پنل پیشرو، فریبا میراج، مشاور معاون فناوری های نوین بانک مرکزی، مسعود وکیلی نیا، مدیرعامل هلدینگ ارتباط فردا، محمدرضا فرحی، موسس و بنیانگذار بیمه بازار، احد سعیدی، سرپرست شرکت فینوداد و ماندانا آزادگان مهر، پژوهشگر حوزه مدیریت و تحول نوآوری به بیان نقطه نظرات خود درباره مدل های […]
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، در پنل پیشرو، فریبا میراج، مشاور معاون فناوری های نوین بانک مرکزی، مسعود وکیلی نیا، مدیرعامل هلدینگ ارتباط فردا، محمدرضا فرحی، موسس و بنیانگذار بیمه بازار، احد سعیدی، سرپرست شرکت فینوداد و ماندانا آزادگان مهر، پژوهشگر حوزه مدیریت و تحول نوآوری به بیان نقطه نظرات خود درباره مدل های مفهومی توسعه دانش در سازمان ها پرداختند.
* آنچه از اکوسیستم دریافت کردید منهای اینکه چه اقداماتی میخواهید انجام دهید، چیست در واقع وقتی قصد دارید پروژهای اجرا کنید، میخواهید یک مدل مفهومی در نظر بگیرید تا بدانید در کدام نقطه از شناخت مخاطب خود قرار دارید در این پینگپنگ که با ذینفعان مختلف دارید چه چیزی دریافت کردهاید؟
میراج: پس از رونمایی رهنگاشت فینتک بانک مرکزی بازخوردهای گوناگونی از اکوسیستم صنعت بانکی دریافت کردیم و یکی از مهمترین بازخوردها سؤالات هر کدام از حوزههای کسب و کاری بود و آن اینکه بعد از اجرای اقدامات مورد نظر شما آیا به دغدغههای آن حوزه پاسخ داده میشود یا خیر یا کیپیآیهایی که در نظر گرفتهاید با نظر فعالان حوزه شناسایی میشوند یا نه؟ در این زمینه مباحث مختلف و متعددی داشتیم و قرار بر این شد تا طی جلساتی با فعالان حوزههای مختلف کیپیایها مشخص شوند و در بازههای زمانی مختلف سه الی شش ماهه به پیشرفتمان اشاره کنیم و اگر لازم است در میانة راه تغییراتی در استراتژیها و اهداف یا اقداماتمان ایجاد و با نظر اکوسیستم پیادهسازی کنیم.
اما واقعیت این است که با توجه به اینکه اولین بار است که بانک مرکزی چنین رهنگاشتی نگاشته است و هنوز شناخت اکوسیستم به جزء افراد حاضر در جلسه نسبت به رهنگاشت کم است تمایل داریم پس از تصویب در هیئت عامل انتشار عمومی یابد و جلسات را با صاحبنظران دانشگاهی، دولتی و مسئولان برگزار کنیم و با توجه به بازخوردها اصلاحات ایجاد کنیم و در نهایت روی اجرا و پیادهسازی برنامهریزی داشته باشیم.
* البته هنوز جای نقد وجود دارد در واقع در مورد مدل دادهای که میزان شناخت اکوسیستم نسبت به نوآوری را نشان دهد اقدامی انجام ندادهاید؟
میراج: به نکتة خوبی اشاره کردید باید بگویم که سند پشتیبان آن در هر حوزهای که مسائل را به پشتوانه مصاحبه و مطالعات شناسایی کردیم در حال تنظیم است؛ ولی چون منسجم نبود منتشر نشد ولی در حال تدوین است و به زودی در سایت بانک مرکزی نیز منتشر میشود و دوستان در جریان قرار میگیرند.
* آقای فرحی شما نوآوری داشتید و با چالشهای مختلفی مواجه شدید، در واقع سطح شناخت اکوسیستم هم سمت مشتری و هم اینسو سایة بزرگی بر عملکرد شما انداخته است تا بتوانید بخشی از کارها را پیش ببرید، به نظرتان در چنین مواقعی که باید یک مدل مفهمومی برای خود طراحی کنید تا شناخت ناظر یا شناخت شرکتهای بیمه افزایش یابد که البته گاهی در افزایش شناخت با انحراف شناخت هم مواجهیم، به نظرتان آیا مدلی وجود دارد تا وحدت نظر سریعتر رخ دهد؟
فرحی: نوآوریهایی که به سرعت، مابهازای مالی پیدا کنند احتمال اینکه با وجود عدم تزریق سرمایه اولیه پیش روند بسیار زیاد است در صنعت بیمه هم به همین شکل است در واقع بعد از مقاومتهای نهاد ناظر سعی کردیم با یک تیر دو نشان بزنیم.
ما سراغ نهاد ناظر رفتیم و آنها لیستی از نوآوریها ارائه کردند و ما نیز تحلیل ریسک را انتخاب کردیم و چند ده هزار داده خسارت ثالث و بدنه ده سال اخیر را گرفتیم و با کمک چند الگوریتم هوش مصنوعی از جمله دسیژنتری و رندوم فارس که در زمینه تحلیل ریسک کاربردی هستند 90 درصد را ترین و 10 درصد را برای پیشبینی ارائه کردیم و امروز ورژن هشتم آن استفاده میشود؛ از طرفی به دهکهای پر ریسک پیشنهاد شرکتهای بیمه طرف قرارداد را نشان نمیدادیم در نتیجه نسبت خسارت کاهش یافت و این موضوع به ما به ازای مالی نزدیک بود؛ چون شرکت بیمه کاهش نسبت خسارت را مشاهده میکرد و حاضر به مشارکت میشد.
* به نظر شما چه مسیری را طی کنیم که سریعتر، بهتر و کمهزینهتر به شناخت مناسب برسیم؟
فرحی: به نظرم بهترین راه رسیدن به شناخت در این زمینه ورود شرکتهای بیمهگر خارج از ایران به کشور هستند. هر مقطعی این ارتباط را داشتیم شاهد ارتقاء ویژهای بودیم در واقع بهتر است بیمه مرکزی به جای مباحثی مانند تکافل که چند سال است بحث روز صنعت بیمه محسوب میشود در حالی که ضرورت پرداختن به آن صفر است بتواند با شرکتهای بیمه پیشرو در دنیا ارتباط برقرار کند ناخودآگاه سرریز دانش زمینه اولیهای ایجاد میکند؛ چون در برخی از حوزهها دچار جهل مرکب هستیم و دیدن این مورد لااقل این جهل را به جهل بسیط تبدیل میکند و قدم بزرگی است و اذهان را آماده انطباق رگولیشن با مسیرهای نوآوری میکند.
* آقای وکیلی نیا شما در جایگاه یک گروه که به نوعی سیاستگذار و با ذینفعان گوناگون در تماس هستید، بگویید که ما در چه نقطهای قرار داریم؛ چون این موضوع، مسئلة مهمی است و اغلب سه صنعت بانک، پرداخت و بیمه از اینکه بیان کنند در کدام نقطه قرار دارند فراری هستند در این رابطه چه نظری دارید؟
وکیلی نیا: هلدینگ ارتباطفردا، زیرمجموعههای متنوعی دارد که یکی از آنها فینوتک نام دارد. آخرین محصولی که ارائه کردیم نئوبانک است. ماهیت هلدینگ ارائه استراتژیهای نوآورانه و حمایت از رشد و نمو آن استراتژیهاست.
طی یک سال گذشته تمرکز خوبی روی نئوبانک داشتیم و شاهد ثمرات خوب آن نیز هستیم و امیدوارم که تا سال آینده بخش عمدۀ جذب مشتریهای بانک آینده از طریق نئوبانک باشد؛ یعنی وزن نئوبانک یا دیجیتالبانک بانک آینده نسبت به شعب که به صورت سنتی جذب مشتری میکنند افزایش یابد.
* اگر طی یک سال آینده در بحث نئوبانک به هدف میرسیدید یا مدلمفهومیای داشتید و متوجه شناخت جامعه هدفتان میشدید که طی شش ماه به این هدف برسید بعد چه کار میکردید و قبل از اینکه به محصول برسید بفهمید شناخت مخاطب کجاست؟
وکیلی نیا: این موضوع ممکن نیست؛ چون ما دیتاسِت در اختیار نداریم در واقع با سیلوهای دیتا مواجهیم که در بانکهای مختلف، انتیتیهای مختلف جمع شدهاند و هیچ دیتای یکپارچهای از رفتار، نیاز، نحوه جذب و خارج شدن مشتری نداریم. این مسئله همان اوپندیتاست و نیاز است تا ما در اکوسیستمی به بلوغ برسیم که گاهی اشتراکگذاری دادهها باعث رشد کلی اکوسیستم میشود و همه را یک سطح ارتقاء میدهد.
امروز به این سقف رسیدهایم در واقع یک سقف شیشهای داریم که راهحل و گریزی از آن نیست مگر با همکاری. اتفاقاً امروز همه ما در این سقف شیشهای از یکدیگر اشتراک میگیریم و به جای تمرکز روی خلق بازار جدید و استفاده از ایدههای نوآورانه برای رشد حتی صورتهای مالیمان روی این مسئله متمرکز هستیم در حالی که اولین هدف هر انتیتی ماکسیمایز کردن تابع سودش است؛ مثلاً سهم سود پیاسپیها در رقابت فیمابین آنها از بین میرود؛ در واقع شاخصی اشتباه به اسم سهم بازار تعریف شده است که برای بالا نگه داشتن این سهم تمام سودشان را از بین میبرند در صورتی که وظیفه اولیه پیاسپی جذب منابع و خلق سود بیشتر است. به این ترتیب اگر به اهداف توجه نداشته باشیم درگیر بازیهای اینچنینی میشویم که در بیمه و بازار سرمایه و بانک دچار آن هستیم.
هیچگاه نمیتوان مقابل نوآوری را گرفت. دوستی از من پرسید به نظرتان چارچوب موجود چقدر جلوی رشد و توسعه را میگیرد؟ اکوسیستم راه خود را پیدا میکند چون این واژه از طبیعت به ما رسیده است. در هر صورت وقتی فرآیندی درست کار میکند راهی برای خود میسازد؛ بنابراین هر قدر رگولاتور هوشمندانهتر رفتار کند در رشد، توسعه و رگولیشن هوشمندانه موفقتر است.
در صنعت بیمه، بازار سرمایه و هر صنعت دیگری نمیتوان با بخشنامه مقابل چیزی را گرفت؛ این موضوع را در حوزة تاکسیرانی با ورود اسنپ داشتیم، بنابراین محدود به اینجا نیست و خلاقیت راه حل خود را پیدا میکند.
* در مدلهای مفهومی با ذهنیت کار داریم و اصلاً با محصول کار نداریم درست است که در انتها نتیجه را مشاهده میکنیم و به ذهنیت بازمیگردیم و در واقع برای ذهنیتها مدل خلق میکنیم. شما به عنوان شتابدهنده و تسهیلگر چطور میتوانید با توجه به نقطهای از اکوسیستم مدلی طراحی کنید تا نتیجهگیری بهتری داشته باشید و اهداف را کمهزینهتر و سریعتر محقق کنید؟
سعیدی: این سؤال کلی است و من قصد دارم آن را تفکیک کنم. همانطور که قبلاً بیان کردم انگیزة نوآوری در سازمان و برای اینکه به مدل مفهومی درست برسیم به دو شناخت نیاز داریم، شناخت از خود و شناخت از محیط.
در مرکز نوآوری فینوداد در ابتدا سراغ شناخت محیط رفتیم و سعی کردیم ترندها و نیاز مردم را شناسایی و روی آنها سرمایهگذاری کنیم؛ اما متوجه شدیم خود سازمان چالشهای دارد که میتواند از طریق نوآوریها مرتفع شود و خیلی به بیرون توجه ندارد؛ بنابراین در مدلمان کنکاش کردیم و مجبور شدیم به نیازهای سازمان رسیدگی کنیم، البته نیازهای سازمان خودبهخود نیمنگاهی به بیرون دارد، مثلاً بانک ملی به دنبال حفظ مشتری یا سهم از بازار خود در رقابت با سایر بانکهاست یا تلاش دارد ناترازی خود را کاهش دهد، بنابراین شناخت، باید در دو بعد درونی و بیرونی اتفاق بیفتد و به نظرم شناخت درونی در وهلة اول مهمتر است تا بدانم سازمان به چه چیزی نیاز دارد.
* تأکید من روی چطور فکر کردن است در واقع اکوسیستم درونسازمانی و جامعه ذینفعان به چه چیزی فکر میکند تا بتوانیم آن فکر را به سمت نتیجهای که میخواهیم سوق دهیم و به نقطه مطلوب برسیم؟
سعیدی: اینکه چطور فکر میکند مدلهای مختلفی دارد، اگر بخواهیم از دید نوآوری به آن بنگریم میتواند نگاه بیرونی داشته باشد مثلاً مشتری به چه چیزی نیاز دارد.
* برای اینکه به این باید دست یابید استراتژی و مدل طراحی کردید؟ چون طراحی یک مدل اهمیت دارد؟ آیا به مدل خاصی فکر کردید یا هنوز به این نقطه نرسیدهاید؟ یا از یکسری گامها استفاده کردید، ولی در قالب یک مدل ویژه و منسجم این کار را انجام ندادید؟
سعیدی: یکی از راههای دستیابی به شناخت بیرونی، دنبال کردن ترندهاست، اینکه مگاترندها در دنیا به کدام سمت حرکت میکنند، البته این مسئله دو جنبه دارد، در واقع ترندهای تکنیکال و دیگری ترندهای اجتماعی که بدانیم جامعه به کدام سمت حرکت میکند، مثلاً مباحثی مانند ساسدیبلیتی، محیط زیستی و … که در دنیا ترند شده است. این موارد میتوانند در تصمیمگیری و شناخت بیرونی به ما کمک کنند یا آنچه در کل دنیا روی بحث نوآوری مانور میدهند نسل Z است این نسل رفتارهایی دارند که در آینده اکوسیستم باعث ایجاد مواردی میشوند.
* شما بیان میکنید که این نسل رفتارهایی دارند اما فینوداد در مطالعاتش چه رفتارهایی از این نسل مشاهده کرده است؟ در واقع معتقدم که درست است که نسل Z در کلانروند دنیا چنین رفتارهایی دارند اما نسل Z کشور ما به صورت مشخص چه رفتارهایی دارد.
سعیدی: در این صورت باید وارد مباحث اجتماعی و روانشناسی شویم فقط به چند نکتة کوچک در مورد صنعت فینتک اشاره میکنم. در صنعت فینتک چند چیز برای نسل Z حائز اهمیت است، اولین بحث استقلال مالی است. به این ترتیب بانکها باید به سمت ارائه خدمات کنترل مالی و دسترسی بیشتر به شخص حرکت کنند، در حال حاضر بسیاری از موارد مالی تحت کنترل است مثلاً بانکها داراییها را کنترل میکنند و دسترسی ما به آنها خوب نیست ولی نسل Z علاقه دارد که در لحظه اقداماتی انجام دهد.
مورد دوم شخصیسازی شدن خدمات است، نسل Z به این موضوع علاقه زیادی دارد، مثلاً حاضر است برای تیشرتی که عکس خودش روی آن است بیشتر هزینه کند تا تیشرتی که برند معروفی روی آن است. مورد دیگر مدیریت مالی شخصی است موارد بسیاری وجود دارد که به سه مورد از آنها اشاره کردم نسل Z به این موارد نیاز دارد و بانکها و تمام مدلهای نوآوری که بانکها میخواهند پیاده کنند باید این نگاه را داشته باشند و این نیازها را برطرف کنند.
* خانم آزادگان مهر با توجه به تحقیقاتی که در رسالهتان انجام دادید و رفتار بسیاری از نوآوران، فینتکها، اینشورتکها و استارتاپها را بررسی کردید. اگر بخواهیم یک مدل مفهومی ایجاد کنیم باید چه اقداماتی انجام دهیم تصور کنید با ذهنیت کار داریم و چیزی نمیدانیم فقط میخواهیم بدانیم شناخت جامعه ما چیست دقیقاً همان کاری که شما انجام دادید شما فرضیه داشتید و آن را به آزمون گذاشتید با این نگاه و با توجه به شرایط جامعه چطور میتوان مدلهای مختلفی طراحی کرد و چه مدلی میتواند کاربردیتر باشد؟
آزادگان مهر: جنس نوآوری همچون آب است و جای خود را پیدا میکند. اگر روند شکلگیری صنعت فینتک را در کشورهای مختلف بررسی کنید متوجه میشوید که شرایط نهادی صنعت، مسیرهای گوناگونی پیش روی این صنایع قرار داده است.
* شاید عبارت صنعت به جنس فینتک نخورد؛ چون همه مرزها را شکسته و متوقف نمیشود.
آزادگان مهر: بله، شرایط نهادی صنعت یک اکوسیستم است و مسیرهای نوآوری را تا حدی هدایت میکند؛ مثلاً کشور چین تا قبل از شکلگیری فینتک Financial Inclusion پایینی داشت. اگر نهادهای مالی قدرتمندی در قالب صنعت نداشته باشید فینتکهایی مانند علیبابا فرصت پیدا میکنند کل صنعت را بگیرند آیا این اتفاق در کشور ما با شرایط فعلی رخ میدهد؟ نه اصلاً رخ نمیدهد. به تعبیر دیگر نمیتوان موضوعی را بدون توجه به بستر آن تحلیل کرد؛ یعنی فارغ از اینکه چه پدیدهایی را بررسی میکنید مجبورید به شرایط نهادی، بازیگران حاضر، قدرت چانهزنی آنها و ارتباطات و فاکتورهای دیگر را مدنظر داشته باشید تا بتوانید صنعت را بشناسید؛ چون صنایع مختلف و به طور خاص صنعت مالی تحت تأثیر رگولیشن در داخل مرزهای جغرافیایی است.
* اجازه دهید حرف شما را نقض کنم، چون مواردی داریم که مرزها را شکستهاند و گسترش یافتهاند، مثلاً دیجیکالا و اسنپ مرزها را شکاندند و به پلتفرم تبدیل شدهاند.
آزادگان مهر: به نظرم با این مدل کاملاً توضیحدهندگی دارد.
* علیبابا هم تصور نمیکرد که میتواند آن جو را بشکند ولی توانست و آن جو شکسته شد.
آزادگان مهر: مسیرهای ترنزیشن با مدلهای علمی قابل تبدیل به یکدیگر هستند، حتی بسیاری معتقدند که مسیر تحول میتواند تحت شرایط نهادی تبدیل شود، یعنی اگر در اکوسیستم دخالتی کنید مسیری که قرار بود به نوآوری تبدیل شود به حالت دیگری تبدیل میشود که میتوانند رژیم غالب را بشکنند و به پدیدهای کاملاً متفاوت تبدیل شوند.
* من از عبارت انقلاب استفاده میکنم؛ چون نمیتوان انقلاب را پیشبینی کرد زمانی میتوان انقلاب را تحلیل کرد که رخ داده باشد در نوآوری هم به این شکل است و نمیتوان آن را پیشبینی کرد و مانند آب مسیر خود را پیدا میکند.
آزادگان مهر: اگر نتوانیم از مطالعات گذشتهنگر نتیجهای بگیریم مدلسازی بیمفهوم است.
* لطفاً به پیشبینیهای ممکن بپردازید.
آزادگان مهر: دقیقاً. امروز خیلی راحتتر میتوانید شرایط مختلف یک انقلاب حتی انقلاب سیاسی را تحلیل کنید، ولی آیا نمیتوانید با توجه به آن، پیشبینیهایی انجام دهید که اگر این شرایط کنار هم قرار گیرد احتمالاً منجر به این اتفاق شود.
* احتمالاً ولی الزاماً نه.
آزادگان مهر: بله الزاماً نیست؛ برای اینکه سیستمهای بشری بسیار پیچیده هستند در واقع همانطور که متافرهایمان پیچیدهتر میشوند پیچیدگی سیستم را هم میپذیریم در واقع میپذیریم که اگر به نقطهای از اکوسیستم دست بزنیم نمیدانیم چه اتفاقی رخ میدهد. راحت نیست که به جایی از اکوسیستم دست بزنید و از اتفاقات بعدی مطمئن باشید، اما آیا کاملاً غیر قابل پیشبینی است؟ نه اینگونه نیست یعنی با ترتیبات نهادی خاص و دست زدن به جایی میتوان تا حدی نتیجه گرفت که چه تأثیری دارد.
* لطفاً صحبتهای خود را نتیجهگیری کنید.
آزادگان مهر: در بخش مالیمان که از سه بخش بیمه، بازار سرمایه و بانک تشکیل شده است تفاوت شکلگیری نوآوری را در وضعیت نهادی مشاهده میکنیم، یعنی وقتی بلوغ دادة بالاتری دارید معلوم است که نوآوری دادهمحوری هم خواهید داشت؛ وقتی صنعت بیمه بلوغ پایینتری در این موضوع نسبت به صنعت بانکی دارد دیرتر این مسئله در این صنعت اتفاق میافتد.
* با توجه به اینکه نگاه از بیرون به این صنعت دارید چرا بلوغ نسبی صنعت بیمه از صنعت بانکی کمتر است؟
آزادگان مهر: بیمه به طور کلی همبستگی نزدیکی با توسعهیافتگی دارد. سهم بیمههای زندگی در کل دنیا از سهم آن در کشور ما بالاتر است و هر قدر کشورها پیشرفتهتر باشند سهم بیمه از جیتیپیشان افزایش مییابد، مثلاً سهم بیمه از جیدیپی در کشور آمریکا حدود 12 درصد است و متوسط آن در کل دنیا شش درصد و در ایران سه درصد است و این نشان میدهد که بلوغ صنعت ما قبل از نوآوریهای حوزه اینشورتک پایینتر بوده است.
همین سه درصد هم مربوط به بیمه شخص ثالث و از این دست بیمههاست که نشاندهنده این است که اینشورتکها مسیر سختتری نسبت به صنعت بانک در پیش دارند؛ البته میتوانیم به صنعت بانکی هم انتقاداتی وارد کنیم، ولی به طور کلی باید بگوییم که بلوغ نسبی صنعت در میسر نوآوری، رشد و تغییر آن بسیار مؤثر است.
سعیدی: جمعبندی من از همه صحبتها این است که اگر بخواهیم به یک مدل مفهومی نوآوری دست یابیم باید به آن که یک فرآیند است به دید فعالیت نوآورانه بنگریم از طرفی نمیتوان گفت که به دلیل پیچیدگیهایی که در بحث نوآوری وجود دارد به یک مدل دست یافتهایم و تا 10 سال با این مدل حرکت خواهیم کرد، به نظرم باید وقتی به یک مدل مفهمومی در سازمان دست پیدا کردیم دید نوآورانه داشته باشیم و بازخورد بگیرم و آن را اصلاح کنیم و با رویکرد جدید ادامه دهیم.
وکیلی نیا: به نظرم نسبت به بحث نوآوری باز که یکی از موضوعات ترند روز دنیاست گریزی نداریم و باید به سمت آن حرکت کنیم و جزو الزامات این حرکت تحمل همدیگر و لوازم ضروری در این حوزه را رعایت کنیم مانند بحث اوپندیتا، استفاده از رگولاتوری هوشمند، تشریک مساعی و همکاریهای بینشرکتی و سازمانی و ایجاد مباحثی که سبب جمع شدن عدهای دور هم میشود.
ما در حوزة هلدینگهای بانکی چهارمین جلسه کمیسیون بانکداری دیجیتال را با حضور آقای دکتر محرمیان و خانم دکتر برگزار کردیم که به نظرم اتفاقات خوبی در حال شکلگیری است و کارگروههای خوبی در حال تعریف شدن است و هدفگذاریمان این است که به رشد اکوسیستم فینتک کمک کنیم و امیدوارم در این مسیر موفق باشیم.
* لطفاً صحبتهای خود را با نگاه به بحث شبکهسازی با استفاده از فرصتهایی که تشکل صنفی میتواند داشته باشد جمعبندی کنید.
فرحی: در ابتدا به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه به این کلاف سردرگمی که امروز در مورد آن صحبت کردیم باید بحث مالکیت را هم اضافه کنیم. ما چه در بازار پولی، چه بازار بیمه و چه در بازار سرمایه البته در بازار سرمایه کمتر با مالیکت نهادی روبهرو هستیم. بانکهای 100 درصد دولتی، بانکهای دارای بلوک سهام در اختیار دولت و بانکهای خصوصی ولی دارای مالکیت نهادهای عمومی غیر دولتی ولی حاکمیتی.
این باعث میشود تا کسانی که هدایت این مجموعه را بر عهده دارند کارمند باشند. کسانی که از جایی به جای دیگر جابهجا میشوند و با کسب و کار مالکیت خصوصی تفاوت دارد و این مورد خود نوآوریکش است به این دلیل که افراد، انگیزهای برای بیشینه کردن مسیر بهینه عملکرد بانک و بیمه در درازمدت را ندارند و به فکر مدیریت صندلی خود هستند که باعث میشود که نگاهها نزدیکبین شود.
در مورد شبکهسازی باید بگویم که واقعیت این است این موضوع را در صنف انجمن ملی فینتک تا به حال انجام ندادهایم؛ چون به قدری از سمت نهاد ناظر دغدغه و چالش داشتیم که هنوز بیس و پایین هرم مازلوی ما تأمین نبوده است تا به این دغدغهها در لایة بالاتر بپردازیم، امیدوارم که اگر به ثبات نسبی در ارتباط با بیمه مرکزی رسیدیم که به نظر میرسد در حال حاضر این اتفاق در حال رخ دادن است و اگر این اتفاق استمرار داشت چاکراههای ذهنمان باز میشود تا در مورد شبکهسازی در این حوزه هم فکر کنیم.
میراج: به نظرم بهتر از پیشبینی، آیندهپژوهی و سناریونگاری است؛ چون من چه از جایگاه پژوهشگر، چه از جایگاه رگولاتور یا تنظیمگر یا از جایگاه صاحب بیزینس و غیره فرقی نمیکند، اگر بتوانیم سناریوهای آینده را برای خودمان طراحی کنیم و به مطلوبترین سناریو بپردازیم، میتواند راهگشا باشد و عملاً نقشآفرینان حوزه تکلیفشان روشن باشد که حرکتشان منتج به چه اتفاقی میشود تا بتوانند از رخ داد اتفاق ناگوار در حوزة خود پیشگیری کنند.
ما گریزی از پذیرش برخی از ریسکها نداریم و حتماً باید آنها را بپذیریم ولی باید بدانیم که ریسک و بازده همیشه در کنار هم معنا مییابند و ریسک بیشتر بازدهی بیشتر را به ما میرساند و از این همافزایی و همگرایی و نشستن دور یک میز میتوانیم به نتایج و تصمیمات بهتری برسیم که قابلیت و تمایل اجرا داشته باشد.