ورود به جهانی دیگر از پرده سینما/ روایتی متاورسی با تمرکز بر انسان و انسانیت
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، وقتی «اسکار فیشینگر»، نقاش، فیلمساز و انیماتور آلمانی برای نخستین بار، پای انسان را به دنیای انیمیشن باز کرد و با ترکیب رنگها و خطوطی ساده، انقلابی در جهان پدید آورد، شاید هیچ کس از جمله خودش فکر نمیکرد روزی نتوان مرزی میان واقعیت و خیال متصور شد. یکی […]
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، وقتی «اسکار فیشینگر»، نقاش، فیلمساز و انیماتور آلمانی برای نخستین بار، پای انسان را به دنیای انیمیشن باز کرد و با ترکیب رنگها و خطوطی ساده، انقلابی در جهان پدید آورد، شاید هیچ کس از جمله خودش فکر نمیکرد روزی نتوان مرزی میان واقعیت و خیال متصور شد. یکی از خصوصیات برجسته و اعجابانگیز انسان، ناتوانی در تفکیک وهم از واقعیت است، به همین دلیل تماشای فیلمهای ترسناک، آدمی را به وحشت میاندازد، تاریکی انسان را به خیالپردازی وامیدارد و او حتی هنگام تجربههایی مانند حضور در سالنهای سینماهای موسوم به سه بعدی و چهار بعدی با وجود علم به غیر واقعی بودن این فضا، در مقابل حمله سگ یا پرتاب سنگ واکنش نشان میدهد.
شاید ملموسترین خاطره برای تصویرسازی جهانی فرای آنچه در آن زندگی میکنیم، «شهر فرنگ» باشد. کودکان و بزرگسالان با شور و شوق فراوان، چشم مقابل دریچههای گِرد کوچک جعبهای عجیب و غریب میگذاشتند و حیرتزده به حرکت تصاویر داخل جعبه نگاه میکردند. در ادامه سینما ظهور کرد و نقطه عطفی در تاریخ رقم زد. هنر گام به گام با تکنولوژی پیش آمد و از رشد و گسترش علم و فناوری بهره برد؛ هم جلوههای ویژه به کمک سینما آمدند و سینماگران آنچه انسان در خواب و رؤیا میدیدند را به تصویر کشیدند و هم کمپانی «والت دیزنی» با ساخت کارتون، رنگی تازه به آرزوهای آدمی پاشید. دیگر سخن گفتن حیوانات یا پرواز انسان بر فراز آسمانها، تصویری غیر ممکن نبود؛ اما حالا انسان پا را فراتر گذاشته و به جای ساخت فیلمها و کارتونهایی از آنچه در ذهن دارد، خود را به درون رویاهایش پرتاب کرده است.
اکنون جهان پرشتاب به سمت و سوی فتح قلههای دستنیافتنی تکنولوژی میتازد و هر روز دری تازه به روی آرزوهای دیروز میگشاید. یکی از جدیدترین اتفاقاتی که آرام آرام در لایههای مختلف جوامع نفوذ کرده و به یکی از موضوعات مهم و ثابت دنیا تبدیل شده، جهان «متاورس» است. هر روز خبری تازه از سرمایهگذاری چهرهای مشهور یا شرکتی بزرگ در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی منتشر میشود که نشان از سرعت دربرگیری و اثرگذاری این جهان بر دنیای واقعی دارد.
از دنیای بازی تا جهانی دیگر
حتی اگر سر و کاری با بازار نسبتاً نوظهور ارزهای دیجیتال نداشته و با اصطلاحاتی چون «بلاکچین» بیگانه باشید، به دلیل تغییر نام کمپانی «فیسبوک» احتمالاً اسم «متاورس» را شنیدهاید. «مارک زاکربرگ»، بنیانگذار فیسبوک که پلتفرمهای بزرگ و سرشناس دیگری مانند «واتساپ» و «اینستاگرام» را نیز تحت مدیریت خود درآورده، سال ۲۰۲۱ بعد از اختلال ۶ ساعته در این شبکهها و ضرری نزدیک به یک میلیارد دلار تصمیم گرفت نام فیسبوک را به «متا» تغییر دهد. این نام بیش از هر فضای دیگری، رویای تحقق جهانشمول «متاورس» را در ذهن تداعی میکند.
«وب3»، «بلاکچین» و «متاورس» را میتوان سه کلیدواژه عصر جدید و سه ضلع مثلث جهان جدید تلقی کرد. مهمترین نقش را در این جهان، «بلاکچین» بازی میکند؛ عبارتی که معادل فارسی «زنجیره بلوکی» را برای آن در نظر گرفتهاند و سیستمی منحصر به فرد برای ثبت و ضبط دادهها به شمار میرود. در جهان پیش رو دیگر خبری از انحصار، تمرکز و وابستگی به مراکزی خاص برای دستیابی به اطلاعات نیست و همچنین آسیب یا تخریب کانون مرکزی به نابودی اندوختهها منجر نخواهد شد.
بسیاری از مردم با شنیدن نام «متاورس» و «بلاکچین» به یاد «بیت کوین» و دیگر کوینهای بازار ارز دیجیتال میافتند، اما «متاورس» بسیار فراتر از آن است که تصور میشود؛ اگر روزگاری کودکان، چوب یا جارویی برمیداشتند و خود را به سبک جادوگران جاروسوار نماد هالووین بر فراز ابرها میدیدند، هماکنون با ورود به دنیای «متاورس»، شاید احساسی واقعیتر از «دنریس تارگرین» هنگام پرواز با اژدهای غولپیکر خود در آسمان هفت اقلیم «بازی تاج و تخت» تجربه کنند! «متاورس» به طور حتم تاریخ سینما را نیز به پیش و پس از خود تقسیم خواهد کرد، چنانکه جلوههای ویژه چنین اتفاقی را در هنر هفتم به وجود آورد. همانند گذشته فیلمسازانی بودهاند که به استقبال جهان تازه رفتهاند و فیلمهایی با چنین محتوا و رویکردی تولید کردهاند.
گذر از جهان فیزیکی
«مرد آزاد» (Free Guy) فیلمی بود که در سال 2021 اکران شد و هم فروش قابل توجهی در گیشه داشت و هم توانست نظر مثبت منتقدان را جلب کند. در این فیلم «رایان رینولدز» نقش اصلی را بر عهده دارد. البته «مرد آزاد» در قالب ژانر کمدی نیز قرار میگیرد. «شاون لوی» فیلمساز موفقی که آثارش در گیشه همیشه با استقبال زیادی روبهرو بوده به سراغ یک «انپیسی» رفته؛ (NPC) در واقع شخصیتی در بازی است که بازیکن، کنترلی روی او ندارد و به «شخصیت غیر قابل بازی» مشهور است. این کاراکتر را کامپیوتر بر اساس دادههای از پیش تعیین شده پیش میبرد. نقش اصلی «مرد آزاد»، متصدی بانک است و در «جهان باز» یا «دنیای آزاد» حرکت میکند. آنهایی که بازی مشهور «جیتیاِی« (GTA) را بازی کردهاند، میدانند منظور از این اصطلاح چیست. «گیمر» میتواند آزادانه در فضایی بیانتها حرکت کنند و به هرجا که میخواهد سرک بکشد و البته مأموریتهایی را در این میان انجام داده و احتمالاً دوستان یا عزیزانی را از چنگال شخصیت منفی بازی نجات دهد.
«مرد آزاد» بیش از هر فیلم دیگری تداعیکننده متاورس است؛ لمس رویایی که در دو سال اخیر بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک شده و انتشار ویدیوهایی از کشورهای پیشرفته صنعتی مانند آمریکا و چین گواهی بر این مدعاست. مردم با بر چشم زدن عینک واقعیت مجازی، گویی قدم در دنیای دیگری میگذارند و قدم زدن پانداها را کنار خود میبینند! «رینولدز» نیز وقتی عینک بر چشم میزند همانند «شخصیت غیر قابل بازی» به جهان متاورس وارد شده و اتفاقاتی را رقم می زند که در عین جذابیت، مفهوم و معنای عمیقی دارد؛ یعنی زندگی.
کارگردان در این اثر میخواهد نشان دهد هر قدر هم تکنولوژی پیشرفت کند و آن چه روزگاری صرفاً خیال رویا و حتی شاید دیوانگی تلقی میشده به واقعیت بپیوندد، بازهم مفاهیم انسانی تغییرناپذیر هستند و زیر سایه جنگ ها و فناوریها، انسان و انسانیت در اولویت قرار دارند.
شاید این فیلم را نتوان به اندازه «ادیسه فضایی»، «آواتار»، «جنگ ستارگان»، «بیگانه» و «اینتراستلار» در انعکاس موضوعات مورد بحث خود تأثیرگذار و فراگیر توصیف کرد، اما از آنجایی که اولینها با وجود تمام ضعفها و کاستیها پیشرو بوده و ماندگار خواهند بود، «مرد آزاد» را باید در زمره آثاری قرار داد که به احتمال زیاد نام خود را در تاریخ ثبت خواهد کرد.
در این فیلم، کارگردان از فضای متاورس برای انتقال پیام خود استفاده کرده، در حالی که متاورس میتواند به تنهایی سوژه دهها فیلم با داستانهای متفاوت و جذاب باشد. گروههای مختلف مردم مردم نیز با این فیلم ارتباط برقرار کردهاند. فروش بیش از 331 میلیون دلاری «مرد آزاد» که در دوران شیوع ویروس کرونا اکران شده، نشان میدهد بخش زیادی از جامعههای آمریکایی و اروپایی، فیلم را دوست داشتهاند. البته تماشای فضای فاتنزی و فراواقعی که لمس اتفاقات امکانناپذیر در زندگی حقیقی را روی پرده سینما یا قاب تلویزیون ممکن میکند، میتواند برای هر بینندهای جذاب باشد، اما نباید فراموش کنیم که فیلمهایی با بودجههای هنگفت به سراغ این ژانر رفتهاند، اما شکست خوردهاند.
فیلمهایی با محوریت متاورس را از جنبههایی میتوان در ژانر علمی – تخیلی دستهبندی کرد، اما باید به یاد داشته باشیم این فضا همانند فیلمهای موفق و پرفروشی مانند فرنچایزهای «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» صرفاً روایتکنندهای تصویری از ذهن خیالپرداز نویسندگانی چون «جی. کی. رولینگ» و «جی. آر. آر. تالکین» نیست، بلکه پیوندی عمیق و حقیقی با جهان زیسته ما دارد. نگاهی به «مرد آزاد» از منظر متاورس، نه نقد فنی و ساختاری، حکایت از روایتی جذاب داشته که توانسته نظر گروههای سنی نوجوان و جوان را به سوی خود جلب کند.
فیلم شماره یک
نام «استیون اسپیلبرگ» به تنهایی میتواند حضور تماشاگران در سالنهای سینما و فروش فیلم را تضمین کند. این کارگردان بزرگ و برنده جوایز معتبری از جمله اسکار، سال ۲۰۱۳ در جمع ۱۰۰ شخصیت برجسته قرن بیستم از سوی مجله «تایم» قرار گرفت. او فیلمهای ماندگاری چون «آروارهها»، «برخورد نزدیک از نوع سوم»، «فهرست شیندلر»، «نجات سرباز رایان»، «اسب جنگی» و «لینکلن» را در کارنامه دارد، اما آنچه «اسپیلبرگ» را متفاوت و متمایز از دیگر سینماگران جهان قرار میدهد، جسارت و خلاقیت در ساخت فیلمهای اکشن و علمی – تخیلی است.
پارک «ژوراسیک» را میتوان یکی از فیلمهای جریانساز در تاریخ سینمای دنیا دانست که حکایت از تقابل انسان با دایناسورهای شبیهسازیشده داشت. این کارگردان شیفته کشف جهانهای دیگر بوده و دو فیلم شاخص «ئی. تی. موجود فرازمینی» و «هوش مصنوعی» را ساخته که در سالهای ۱۹۸۲ و ۲۰۰۱ اکران شدند. حالا ۴۰ سال از پخش «ئی. تی» میگذرد که یکی از 10 فیلم برتر در سبک علمی – تخیلی از نگاه انجمن صنعت فیلم آمریکا نامیده میشود؛ فیلم پرفروش و محبوبی که داستان دوستی کودکانی با موجودی فرازمینی را به تصویر میکشید. سال ۲۰۰۵ «اسپیلبرگ» دیگری به نام «جنگ دنیاها» در در همین سبک ساخت، اما سال ۲۰۱۸ تصمیم گرفت از جهانهایی غیر واقعی فاصله گرفته و به جهانی دیگر سفر کند که ترکیبی از حقیقت و خیال است.
او «فیلم بازیکن شماره یک آماده» را بر اساس رمانی به همین نام از «ارنست کلاین» کارگردانی کرد. این فیلم با فروش نزدیک به ۵۸۳ میلیون دلار توانست آمار قابل قبولی به جای بگذارد، در حالی که بودجه ساخت این فیلم بین ۱۵۵ تا ۱۷۵ میلیون دلار بود. «تای شرایدن» در نقش «وید واتس» به دنبال شکار «تخم مرغ هلیدی»، پای به جهانی ناشناخته میگذارد. «تخم مرغ هلیدی» اسم گنجی است که در دنیایی مجازی پنهان شده و بیش از هر جای دیگری، متاورس را به ذهن میآورد.
در جهانی که اسپیلبرگ از سال 2045 به نمایش گذاشته، بخش عظیمی از مردم با فقر شدید دست و پنجه نرم میکنند و تنها قشر مرفه جامعه از تفریحات گوناگون بهرهمند است. تفریحی جدید چهره جامعه را تغییر میدهد و فقرای جامعه را به سمت و سوی تجربهای ناشناخته برای رهایی از فلاکت سوق میدهد. در فیلم «بازیکن شماره یک آماده» کاملاً با جهانی متاورسی روبهرو هستیم. مردم به قدری در این دنیای تازه غرق میشوند که گویی زندگی حقیقی خود را از یاد میبرند. «اسپیلبرگ» چهار سال پیش به سراغ این موضوع رفت؛ در صورتی که هنوز جهان درگیر کرونا نشده و متاورس به اندازه امروز برای مردم بهویژه آسیاییها و آفریقاییها آشنا نبود. او نیز در پس داستان جذاب و فیلم آوانگارد خود، مفاهیم اخلاقی و انسانی را دنبال میکند؛ تقابل فقر با ثروت و خیر با شر، بازگشتی به درون انسان دارد. «بازیکن شماره یک آماده» نمایش جستوجویی است که هزاران و شاید میلیونها سال قدمت دارد و مربوط به انسانِ امروز نیست.
مخاطب فیلمهای متاورسی کیست؟
همیشه مخاطبان ورود تکنولوژیهای نوین به سطح جامعه، در گام اول نوجوانان و جوانان هستند. به طور مثال تولید انبوه کنسولهای بازی مانند سگا، پلیاستیشن و ایکسباکس یا حتی شبکههای اجتماعی گوناگون در فضای مجازی، بیش از هر قشر دیگری، گروه سنی زیر 30 سال را به سوی خود کشیده است. در همین راستا «مرد آزاد» و «بازیکن شماره یک آماده» را هم باید فیلمهایی برای این گروه سنی دانست. «مرد آزاد» را بیش از همه باید هدیهای به «گیمرها» یا «بازیخورها» دانست. چنان که متاورس نیز از دل بازیها متولد شد و آرامآرام از صفحه گوشیها، کامپیوترها و تلویزیونها بیرون آمد.
مخاطبان جدی فیلم یا سریال یا حتی بازیهای ویدئویی، این موارد را صرفاً سرگرمی یا تجربههایی برای گذران وقت نمیدانند؛ بلکه معتقدند زندگی هنگام بازی یا تماشای آثار جریان دارد و آنها همراه شخصیتها زندگی میکنند. ذات انسان نسبت به هر تجربه تازهای و در معنای کلی «تغییر»، موضع و حتی ترس دارد، به همین دلیل به راحتی سبک زندگی جدیدی را نمیپذیرد. «مرد آزاد» نیز ممکن است برای نسلهای قبلی چندان ملموس نباشد و در ابتدای امر از سوی آنها پس زده یا نادیده گرفته شود، چرا که برقراری ارتباط دشوار جلوه میکند، اما مردم از هر قشر، سن و طبقهای ناگزیر از پذیرش و همزیستی با متاورس خواهند بود.
جهانی حقیقی یا خیالی؟
«انافتی» (NFT) در ماههای اخیر محبوبیت زیادی میان هنرمندان و دیگر چهرههای مشهور عرصههای ورزش، سیاست و … پیدا کرده و اخباری مبنی بر خرید زمین یا حتی برگزاری کنسرت در متاورس منتشر شده است. با گنجاندن آثار هنری در قالب «انافتی»، حق مالکیت اثر برای همیشه حفظ میشود و کپیهای احتمالی نیز حق و حقوق هنرمند را اثر نمیبرد. خوانندههایی مانند «پاریس هیلتون» در فضای متاورس، اقدام به برگزاری کنسرت کردهاند. چندی است کلکسیونداران آثار هنری نیز فضایی را به متاورس برای نمایش و بازدید عموم اختصاص دادهاند.
از «جیتیاِی» تا «ماتریکس»
وقتی صحبت از «متاورس» و پیوندش با سینما به میان میآید، نمیتوان به چهارگانه «ماتریکس» و همچنین فرنچایز پرفروش و پرطرفدار «جیتیاِی» اشاره نکرد؛ یکی به فیلمی پرهوادار در سینما تبدیل شد و دیگری نام خود را در تاریخ بازیهای ویدیویی ماندگار کرد. «GTA» که مخفف «Grand Theft Auto» یا «اتومبیلدزدی بزرگ» است، بازی کاملاً متاورسی به شمار میرود. این بازی اکشن – ماجراجویانه الهامبخش فیلمهای سینمایی از جمله «مرد آزاد» هم بوده و روی فرهنگ عامه به ویژه نوجوانان و جوانان نیز تأثیر زیادی گذاشته است.
«ماتریکس» ساخته خواهران «واچوفسکی» در سال ۱۹۹۹ هم «کیانو ریوز» را به شهرت رساند و هم تحولی در ساخت فیلمهای اکشن و تخیلی ایجاد کرد. این فیلم که در جامعه پادآرمانشهر یا «دیستوپیا» اتفاق میافتد، روایتگر تبدیل انسان به منبع انرژی برای ماشینهاست. «ماتریکس» دقیقاً همان متاورس است؛ دنیایی متفاوت از جهان حقیقی و کره خاکی. فیلمنامه فلسفی و ساختار پیچیده فیلم، آمیزهای از انیمههای ژاپنی، هنرهای رزمی و جلوههای ویژه جذاب با داستانی منحصر به فرد است. چهار سال بعد قسمت دوم و سوم «ماتریکس» هم ساخته و اکران شد. با فاصلهای ۱۷ ساله، یکی از خواهران «واچوفسکی» تصمیم به ساخت قسمت چهارم فیلم با نام «رستاخیزهای ماتریس» گرفت که البته شکستی کامل بود و حتی نتوانست بودجه ۱۹۰ میلیون دلاری فیلم را برگرداند؛ همچنین منتقدان، نظرات متفاوتی نسبت به قسمت چهارم داشتند. برخی بازی بازیگران و صحنههای اکشن فیلم را ستودند و برخی دیگر از فیلمنامه ضعیف و همچنین جلوههای ویژه به شدت انتقاد کردند.
این بار نیز فارغ از کیفیت فنی و هنری فیلم، آنچه ذهن فیلمساز را درگیر کرده، زندگی حقیقی نقش اول فیلم است؛ تلاش «توماس اندرسون» یا همان «نئو» برای تفکیک جهان واقعی و مجازی. او واقعیت و رویا را اشتباه میگیرد و همین موضوع دستمایه فیلمنامه شده تا «واچوفسکی» بر زندگی و دغدغههای شخصی کاراکتر اصلی تمرکز کند. البته میتوان به فیلمهای دیگری مانند «Total recall»، «Upgrade» و «Simone» هم اشاره کرد که متاورس را بستری مناسب برای روایت داستان، انتقال پیام و مفهوم و برقراری ارتباط با جامعه هدف انتخاب کردهاند.
آینههای تودرتو به مقصدی بیانتها
یکی از سریالهایی که تا حدودی به جهان متاورس گریزی زد، «آینه سیاه» بود. این مجموعه آنتولوژی در ژانر علمی – تخیلی تولید شد و نگاهی به تأثیرات مخرب تکنولوژی بر زندگی انسان داشت. «آینه سیاه» با استقبال مخاطبان و همچنین تحسین منتقدان همراه بود و جوایز بسیاری از جمله جایزه معتبر «امی» را نیز کسب کرد. نکته جالب درباره این سریال، امکان انتخاب پایانبندی سریال بود. در حقیقت سازندگان سریال، پنج پایانبندی برای این مجموعه انتخاب کردند و مخاطب هنگام تماشا روی تلویزیون تعاملی میتوانست دربارة مسائل مختلف داستان تصمیم بگیرد و با انتخاب گزینهای روند داستان را برگزیند. در این سریال نیز آنچه اهمیت دارد معنای زندگی و مصون نگه داشتن ذات پاک انسان از آلودگیها و انحرافاتی است که میتواند بر اثر مواجهه نادرست با جهان تازه پدید بیاید.
رو به رؤیا
میانگین ساخت فیلمهای علمی – تخیلی در ایران تقریباً به صفر میل میکند. نبود زیرساخت و تجهیزات لازم، ترس از شکست در گیشه، بیمیلی تهیهکنندگان، نبود متخصص جلوههای ویژه و دلایل گوناگون دیگر سبب شده تقریباً هیچ فیلمی در این ژانر به تولید نرسد. طبیعتاً بهرهگیری از متاورس برای روایت داستان یا حداقل نگارش قصه و کارگردانی فیلمی مرتبط با این موضوع در ایران، دور از ذهن به نظر میرسد.
البته چندی پیش در «خانه هنرمندان ایران» از اتفاقی تازه رونمایی شد که میتواند نوید بخش ورود اهالی هنر به جهان متاورس و تعامل مردم ایران با این دنیا باشد. پلتفرمی جدید برای پخش محتوا با بهرهگیری از فناوری واقعیت مجازی، روز هجدهم اسفندماه 1400 رونمایی شد. این پلتفرم با همت مرحوم محمد ابوالحسنی، خالق «دیرین دیرین» متولد شد و با همت دوستانش به ثمر نشست. در اولین گام قرار شد با فروش عینکهای واقعیت مجازی و البته بسترسازی، امکان تماشای آنلاین تئاتر از منزل یا هر جای دیگر با لمس احساس تماشاگر حاضر در سالن میسر شود. این اتفاق میتواند زمینهساز ورود دیگر هنرها به ویژه سینما که مخاطبان وسیع و گستردهای در ایران نیز دارد به جهان متاورس شود.
سینما؛ پلی برای سفر به متاورس
سینما همیشه ابزاری سودمند برای انتقال پیامهای عمیق و همچنین معرفی جهانهای تازه از سوی دولتمردان به مردم بوده است. روزگاری «استنلی کوبریک» با ساخت فیلم «2001: ادیسه فضایی» از هجوم تکنولوژی و دوران گذار از سنت به مدرنیته سخن گفت. روایت کمنظیر از نخستین روزهای حضور انسان بر کره زمین در چهار پرده توانست نقطه عطفی در تاریخ سینما رقم بزند. صحنهای که استخوانی به هوا پرتاب و به ماهوارهای تبدیل میشود شاید بهترین تمثیل برای تصویر کشیدن این دوران گذار باشد.
همچنین میتوان از فیلم «اینتراستلار» یا «میانستارهای» ساخته «کریستوفر نولان» نام برد. این کارگردان، تلاش انسان برای کشف بقا در سیارههای دیگر را با رابطه عمیق و دراماتیک پدر و دختری در هم آمیخت و فیلمی عظیم با محوریت علم و نجوم ساخت. میتوان از فیلم جدیدی هم نام برد که «تام کروز»، بازیگر سرشناس هالیوود قصد دارد به زودی بسازد. او تصمیم گرفته واقعاً به فضا سفر کرده و فیلم را خارج از جو زمین فیلمبرداری کند.
حالا هم فیلمسازانی از نسلهای مختلف خودخواسته یا سفارشی به سراغ «متاورس» برای روایت داستان خود رفته و در ادامه نیز خواهند رفت. البته عنوان «سفارشی» لزوماً به معنای تحقیر یا تخفیف اثر نیست. میتوان از فیلمهای شاخصی چون «فهرست شیندلر» ساخته «اسپیلبرگ» و «دانکرک» به کارگردانی «نولان» نام برد که آثاری سفارشی، اما در عین حال قابل اعتنا محسوب میشوند.
نه «بازیکن شماره یک آماده» و نه «مرد آزاد» آخرین فیلم با محوریت متاورس نخواهند بود و به طور حتم شاهد آثاری دیگر و حتی بهتر در آینده خواهیم بود. شاید روزی که همه ما صرفاً نظارهگر حضور دیگران در متاورس نباشیم و هر یک قدم در این جهان بگذاریم خیلی دور نباشد.