پنج شنبه 24ام آبان 1403

مالیات‌بندی بر اقتصاد غیرملموس/اقتصاددانان نگران کاهش بهره‌وری

به گزارش خبرنگار مهر، راجر فارمر، استاد برجسته دانشگاه کالیفرنیا در مقاله‌ای به مالیات بندی غیرملموس در اقتصاد دنیا پرداخته است. در ترجمه‌ای که از سوی یوسف حاجی قاسمی و سامان پناهی، تحلیل‌گر مسائل اقتصادی در مورد این مقاله به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته، آمده است: برخی از افراد بسیار باهوش، […]

619 Views


به گزارش خبرنگار مهر، راجر فارمر، استاد برجسته دانشگاه کالیفرنیا در مقاله‌ای به مالیات بندی غیرملموس در اقتصاد دنیا پرداخته است. در ترجمه‌ای که از سوی یوسف حاجی قاسمی و سامان پناهی، تحلیل‌گر مسائل اقتصادی در مورد این مقاله به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته، آمده است: برخی از افراد بسیار باهوش، از جمله ماریو دراگی، رئیس بانک مرکزی اروپا و اندی هالدین، اقتصاددان ارشد بانک مرکزی انگلیس، نگران کاهش سرعت رشد بهره وری هستند و با توجه به این که بهره‌­وری (که به عنوان تولید ناخالص داخلی سرانه به ازای هر ساعت کار انجام شده سنجیده می­‌شود) موتور محرکه‌ اصلی افزایش سطح استانداردهای زندگی است، حق دارند که نگران باشند.

برای اکثر مردم در غرب، دستمزد و استانداردهای زندگی برای چندین دهه در رکود باقی مانده است. اگر در کارخانه­ای در شمال انگلستان در سال ۱۹۷۰ کار می کردید، به احتمال زیاد دستمزد حقیقی فرزندان شما کمتر از دستمزد ۵۰ سال پیش شما است. همین مسئله برای سایر کارگران در اروپا و ایالات متحده نیز برقرار است، واقعیتی اقتصادی که تا حدی مسئول ظهور سیاست‌های پوپولیستی است.

مسیر حرکت بهره‌وری سالها است که روندی کاهشی را طی کرده است. همانطور که شکل ۱ نشان می دهد، رشد متوسط تولید سالانه بهره­وری در پنج کشور OECD – فرانسه، آلمان، ژاپن، ایالات متحده و انگلستان – در سال ۱۹۷۰ معادل ۲.۴٪ بوده است. در یک دهه بعد از سال ۲۰۰۵، این میزان در همان کشورها معادل ۰.۶٪ بوده است. و اگر چه “رکود بزرگی” که در سال ۲۰۰۷ آغاز شد، در این کاهش بی‌تاثیر نبوده است، اما آغاز این سقوط به قبل از بحران مالی باز می‌گردد.

                                                                           نمودار شماره ۱. نرخ رشد تولید به ازای هر ساعت کار انجام شده

رشد بهره­‌وری پایین­‌تر به معنای کاهش استانداردهای زندگی برای بسیاری، اما نه برای همه بوده است. برای یک تحلیلگر مالی در وال استریت یا در شهر لندن، زندگی خیلی بد نیست. و برای افراد مستقل ثروتمند – به ویژه کسانی که اکثریت درآمد آن‌ها حاصل از یک پرتفوی سهام خاص است – استانداردهای زندگی در حقیقت در دهه­های اخیر افزایش یافته است.

اما این سوال ارزش پرسیدن دارد که چقدر از این رفاه افزایش‌یافته در قالب مالیات پرداخت شده است، چرا که پاسخ  به این سوال  – فارغ از اینکه درآمد به صورت حقوق و یا دستمزد بوده باشد- یکی از دلایلی است که بسیاری از اقتصاددانان را نگران کرده است.

در نظر داشته باشید که  عایدی سرمایه برای درآمدهای بالا در بریتانیا ۲۸٪ و سقف آن در ایالات متحده آمریکا ۲۰٪  است. در مقایسه، نرخ مالیات بر درآمدهای بالا در این دو کشور به ترتیب ۴۵ و ۳۹ درصد است. به عبارت دیگر، هنگامی که شرکت­های با تکنولوژی بالا حقوق کارگران خود را به شکل سهام پرداخت می­کنند، مسئله‌ای که به طور فزاینده‌ای در حال گسترش است، شکاف درآمد مالیاتی بسیار قابل توجه است. شکافی که به طور دقیق برای بریتانیا معادل ۱۷ درصد و در ایالات متحده معادل ۱۹ درصد است. همزمان با تبدیل نسبتی بالا از ثروت ملی به سهم سهام کارکنان (نسبتی که اکنون بیش از همیشه است)، جریان درآمدی از دست رفته در این بین را باید در نقاط دیگری جستجو کرد.

این تفاوت در سایر نقاط اروپا از این هم تعجب‌برانگیزتر است. شکل ۲ تفاوت بین نرخ نهایی مالیات بر درآمدهای بالا و نرخ مالیات بر عایدی سرمایه در ۹ اقتصاد غربی (از جمله ایالات متحده و انگلستان) را نشان می­دهد. ساکنین ایتالیا و بلژیک مالیاتی به عنوان مالیات بر عایدی سرمایه پرداخت نمی­کنند. در نتیجه یک بلژیکی ثروتمند که تمام درآمد خود را در قالب اختیارات سهام (سهم از سهام شرکت) دریافت می­کند، می­تواند به طور کامل از پرداخت مالیات بر درآمد شانه خالی کند. در میان بزرگترین اقتصادهای اروپا، آلمان تنها استثنا است. در آنجا، عایدی سرمایه به عنوان درآمد عادی در نظر گرفته می­شوند. بنابراین دولت هنگامی که درآمد افراد به صورت سهم از خودِ سهام، و یا در نقطه‌ مقابل آن، به صورت سهم از سود سهام باشد، در دریافت مالیات به هیچ عنوان متضرر نخواهد شد.

                                                                         نمودار شماره ۲. درآمد از دست رفته دولت به عنوان درصدی از درآمدهای مشمول مالیات

موسیقی دیجیتال، برنامه­های موبایل، گوگل و توییتر – و دیگر معجزات تکنولوژیکی “غیر ملموس” زندگی ما را تغییر داده‌اند. اما بسیاری از مزایای نوآوری‌های مدرن در اندازه­گیری­های استاندارد تولید ناخالص داخلی منعکس نشده‌اند. همانطور که جاناتان هسکل و استیان وست لیک در کتاب جدید خود، سرمایه­داری بدون سرمایه اشاره می­کنند، یک علت می‌تواند این باشد که خود اندازه‌گیری­ها ناکافی هستند.

به عنوان مثال، در گذشته، سرمایه­گذاری به معنای خرید یک کارخانه جدید یا یک ماشین جدید بود؛ سرمایه‌گذاری در قالب بدست آوردن یک دارایی فیزیکی خلاصه می‌شد که بلافاصله در آمار تولید ناخالص داخلی قابل رویت بود. با این حال، امروزه، سرمایه­گذاری اغلب به چیزی که لمس کردنش غیر ممکن است – مانند یک نرم افزار کامپیوتری، یک نشان تجاری یا مجوعه‌ای از بایگانی داده‌ها – اشاره دارد. این “سرمایه گذاری­های ناملموس” در حساب‌های تولید ناخالص داخلی به عنوان کالاهای واسطه­ای، و نه به عنوان تولید محاسبه می­­شوند.

اما سرمایه­گذاری­های ناملموس بر سودآوری شرکت تأثیر می­گذارند. اگر سود شرکت­های فن آوری به طور مستمر به صورت ناملموس سرمایه­گذاری مجدد شوند، درآمدها ممکن است هرگز به عنوان تولید در آمارهای تولید ناخالص داخلی ظاهر نشوند، اما با این وجود بر ارزش بازاری شرکت تاثیر خواهند گذاشت. برای رهبران دولتی که به فکر فراهم کردن کالاها و خدمات در دوره‌های رشد آهسته‌ی اقتصاد کشور خود هستند، آگاهی از این تولید ناخالص داخلی اندازه‌گیری نشده امری ضروری است.

خوشبختانه راه حلی وجود دارد. همانطور که در وبلاگ خود بحث کرده­ام، باید در خصوص چگونگی افزایش درآمد مالیاتی تجدید نظر کنیم. اگر تمام درآمدها با نرخ یکسانی مالیات‌بندی می‌شدند، باز هم سرمایه‌گذاری‌های ناملموس شرکت‌ها می‌توانستند عامل ایجاد درآمد مالیاتی، آن هم از جیب صاحبان ثروتمند شرکت‌ها باشند. راه حل دیگر، که حفظ وضعیت موجود است، تنها باعث خواهد شد که رشد در اقتصاد ناملموس با شدت بیشتری ادامه یابد، و در نتیجه شکاف‌های کنونی درآمد در نهایت به حفره‌هایی وسیع بدل شوند.

لینک منبع

قالب وردپرس