اخباربانک، این روزها بازار غیر مولد ارز اغلب بازارها را متأثر کرده است؛ هر چند که این امر در بازار سهام رشد قیمتها را درپی داشته اما در عین حال حداقل بازده قابل انتظار سرمایهگذاران را نیز افزایش داده و این موضوع روی نرخ تأمین مالی صنایع هم تأثیر بسزایی داشته است. سید حسین میری معتقد است که در چنین فضایی تورم و انتظارات از آینده دو بازیگر اصلی اقتصاد هستند.
در روزهایی به سر میبریم که مقدار نقدینگی که به بازار سرمایه وارد میشود نسبت به سالهای گذشته به رقم قابل توجهی رسیده است و ارزش کل معاملات این بازار در یک روز ۱,۵۰۰ میلیارد تومان را هم به راحتی رد میکند و دیگر صحبتی از عطش نقدینگی در بازار وجود ندارد اما این شرایط نه به خاطر رونق اقتصادی بلکه به دلیل موضوعات غیر اقتصادی است.
نوسانات نرخ ارز طی مدت اخیر صنایع را متأثر کرده و بهرهوری حاصل از تولید را حتی در بازارهایی که از آنها با نام «بازارهایی مولد» یاد میشود، کاهش داده است و به عنوان نمونه رشد قیمتها و سودآوری در بورس به دلیل عوامل بنیادی و رونق تولید برنمیگردد.
در هر حال ورود مستمر نقدینگی به بازار سرمایه از دغدغههای مسئولان اقتصادی است. این موضوع سبب شده که فکر بکارگیری ابزارهای جدید مالی روز به روز بیشتر شود تا شاید این ابزارها بتوانند رشد نقدینگی در این بازار را برای سالهای بعد تضمین کنند.
در شرایطی که منابع مالی داخلی محدود هستند و مقدار قابل توجهی از این منابع در بازارهایی غیر مولد سرمایهگذاری میشوند، تقویت بازار سرمایه و تأمین مالی بلند مدت شرکتها از طریق این بازار میتواند راهکاری باشد که بنگاههای داخلی از شرایط سخت اقتصادی راحتتر عبور کنند اما در هر حالی و در هیچ اقتصادی نمیتوان نقش سرمایهگذاری خارجی را نادیده گرفت.
در این زمینه سید حسین میری – کارشناس ارشد بازار سرمایه – در گفتوگویی تفصیلی با ایسنا توضیحاتی ارائه کرده که متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
– بازار سهام در این روزها نوسانات زیادی داشته و از ابتدای امسال نیز قیمت بسیاری از سهمها با رشد همراه بوده است. در بسیاری از مقاطع سهمهای صادراتمحور پیشرو بودند و سهمهای دیگر هم در این جو حرکت کردند. این موضوع سبب شده شاخص کل بازده نقدی و قیمتی بورس بارها رکوردشکنی کند و تراز ۲۰۰ هزار واحدی را هم پشت سر بگذارد. علت این نوسانات چیست؟
بازار سرمایه خود را با انتظارات آتی تطبیق میدهد، چراکه سرمایهگذاران بر اساس انتظارات از آینده رفتار میکنند. پیشبینیها یکی از پارامترهای تأثیرگذار روی معاملات بازار سرمایه هستند. تحریمها، دغدغههای مربوط به صادرات کالاها و نقل و انتقال پول از جمله مسائلی است که بر آن پیشبینیها و در نتیجه بر وضعیت بازار سرمایه تأثیر دارد.
موضوع مهم دیگری که بر بازار سرمایه تأثیر گذاشته تورم و نرخ ارز است. در سال گذشته نرخ تورم بالا رفت و همین افزایش تورم روی رفتار سرمایهگذاران تأثیر میگذارد. فارغ از بحث EPS شرکتها و درآمدی که در آینده خواهند داشت به دلیل تورمی که در یک سال گذشته وجود داشته خیلی از شرکتها داراییها خود را به نرخ تورم نرسانده و این باعث شده قیمت سهامشان در جهت افزایش ارزش جاری داراییها، باز هم افزایش پیدا کند. در نتیجه بخشی از افزایش شاخص واقعی و بخشی از آن مربوط به اثر تورم روی سود شرکتهاست که این موضوع سبب شده قیمتها افزایش و شاخص نیز به تبع آن افزایش یابد. اگر پیشبینیهایی که برای نرخ تورم در سال جاری میشود درست باشد ما انتظار داریم که شاخص همچنان رشد کند.
– به اطلاعات و صورتهای مالی شرکتها که رجوع میکنیم میبینیم که مقدار تولید و فروش کالا تغییر چندانی با سالهای گذشته نداشته و حتی در برخی از موارد کمتر هم شده است، در نتیجه رشد قیمت سهمها مبنای بنیادی ندارد و بر اساس بازار ارز و تورم خود را منطبق میکند اما احتمال دارد در سال آینده یا در انتهای سال جاری عواملی که به رشد شاخص کمک کرده در هزینههای شرکتها شناسایی شوند و قیمت سهمها را با کاهش مواجه کنند. در این زمینه چه دیدگاهی دارید؟
درست است؛ البته این سوال با چند فرض مطرح شد. اگر که فرض کنیم که فضای اقتصادی شرکتها به نحوی باشد که ما افزایش در تیراژ کالاها نداشته باشیم و تولیدها افزایش پیدا نکند، این نظر کاملاً درست است، چراکه اثر تورم روی قیمت کالاها تأثیر میگذارد و چون کالاها با یک فاصله زمانی تولید شده قیمت تمام شده آنها با نرخهای گذشته است و این تأثیر در قیمت فروش سبب میشود که سودها افزایش پیدا کند اما اگر در ادامه تیراژ افزایش پیدا نکند سودآوری کاهش پیدا خواهد کرد. این تورم روی هزینهها از جمله دست مزدها تأثیر خواهد گذاشت.
اگر انتظار داشته باشیم که در سال جاری تا پایان سال مقداری تیراژها کاهش پیدا کند درآمدها افزایش نخواهد یافت و احتمال کاهش سودآوری وجود دارد. مضاف بر این همانطور که شما میدانید در شرکتها جدا از هزینه متغیر، هزینه ثابتی وجود دارد که این هزینه بر تیراژها سرشکن میشود و وقتی تیراژها کاهش پیدا کند خارج از بحثهای تورمی خود این هم موجب کاهش سودآوری خواهد شد. ممکن است این سوال مطرح شود که مقدار تولیدها را تا پایان سال چطور است، آیا تیراژها تا پایان سال افزایش خواهد داشت یا همین شکل ادامه پیدا میکند؟ من تصورم بر این است که اگر بحثهای تحریمها را خوب مدیریت کنیم و راههایی بیابیم که بتوانیم ارز را جابجا کنیم و مشکل کمبود مواد اولیه برطرف شود، نباید تولیدات خیلی کاهش یابد.
– چندی پیش گلایههایی از صادرکنندگان مبنی بر اینکه ارز ناشی از صادرات را به درستی به کشور وارد نمیکنند از سوی مسئولان اقتصادی کشور مطرح شد. از سوی دیگر صحبتهایی از شنیده میشود که احتمال دارد دولت سیاستهای ارزی را تغییر دهد. اگر ارز نیمایی جای ارز ۴۲۰۰ تومانی را بگیرد سبب بازگشت ارز به کشور میشود و چه تأثیری در بازار سرمایه میتواند داشته باشد؟
این یکی از نکات جالب است. صورت مسئله درست است اما دلایل خاصی هم وجود دارد. اینکه صادرکننده کالا صادر کرده و ارز به کشور بازنگشته ممکن است در برخی از موارد درست و رقمش قابل توجه باشد. اما اینکه ارز به کشور بازنگشته دو دلیل دارد؛ بخشی از آن دلیل همان دیدگاه منفی است که گفته میشود صادرکننده نخواسته ارز را به کشور بازگردد. اما فارغ از اینکه آن عدد قابل توجه است یا نه یک مشکل دیگری هم وجود دارد.
در برخی از موارد صادرکننده میخواهد ارز را برگرداند اما امکان نقل و انتقال ارز وجود ندارد. از طرفی ممکن است ارز به فروشندگان خارجی برای تأمین مواد اولیه برسد و کالاهایی که وارد میشد مصداق ورود ارز خواهد داشت. به نظرم میرسد که این مشکل در روزهای آینده حل خواهد شد. اما اینکه این چه تأثیری در بازار سرمایه دارد، نمیتوان برای آن سهم قابل توجهی در نظر گرفت، چون شرکتها درآمد خود را از این محل شناسایی کردهاند در نتیجه خود این اتفاق به طور مستقیم تأثیر ندارد. مگر اینکه تصور این باشد که ارزی در خارج بلوکه شده و با ورود این ارز میتوان بستر فعالیت بیشتر برای شرکتهای بورسی فراهم کند.
– دو ابزار مالی جدید که قرار است در این روزها به بازار سرمایه بیاید وارنت و فروش استقراضی است. اگر این موضوع رخ دهد ابزار کلاسیکی وجود ندارد که در بازار سرمایه نداشته باشیم. نظرتان درباره این ابزارها چیست. چه ابزارهایی زیر مجموعه اینهاست که میتواند در بازار سرمایه ایران به کار گرفته شود؟
با توجه به تدوین قانون جدید ابزارها و نهادهای مالی تنوع ابزارهای مالی همواره بیشتر شده است. به طور کلی هر ابزاری که طراحی و عرضه شود به توسعه بازار کمک میکند، چراکه نیازهای مختلفی داریم و با طراحی ابزارهای جدید احتمال اینکه نیازهای بازار را پاسخ دهیم افزایش مییابد. به طور مثال در روزهای اولی که اوراق در بازار سرمایه منتشر میشد ما تنها یک ابزار داشتیم و آن هم در بخش ابزار بدهی بود (اوراق مشارکت) اما در حال حاضر در آن حوزه ابزارهای مختلفی داریم و فعالان تأمین سرمایه میتوانند ادعا کنند که برای هر بخشی ابزار مناسب وجود دارد که میتوانیم با توجه به نیاز شرکتها برای تأمین مالی از آنها بهره ببریم.
اگر همین منطق را برای طراحی ابزار جدید مطرح کنیم میتوانیم قاعده کلی را مطرح کنیم و آن قاعده این است که ورود هر ابزار جدید به توسعه بازار و کنترل ریسک سرمایه گذاران کمک میکند. اگر این ابزارهایی که اشاره کردید هم به بازار بیاید به توسعه بازار کمک میکند.
– در ماههای گذشته هم شاهد رشد ابزارهای مالی بودیم. در چند نماد در بورس تهران “اختیار معامله” تعریف شد اما استقبالی از این ابزار نشد. در عین حال در سال گذشته آتی سبد سهام (آتی شاخص) در بورس تهران رو نمایی شد و از آتی و اختیار معاملات زعفران در بورس کالا هم رو نمایی شد. به نظرتان استقبال از این ابزارها چطور بوده است؟
در هر حال بخشی از ابزارهایی که درست میشوند منشأ تئوری دارند. این ابزارها در چهارچوب مقررات داخلی و موضوعات شرعی طراحی میشوند. بخشی از این ابزارها، ابزارهای اسلامی است که برای تأمین مالی استفاده میشود. ما باید بدانیم که بازار سرمایه ما ویژگیهای خاص خود را دارد و الزاماً اگر ابزاری در بازارهای بین المللی چه در کشورهای غیر اسلامی چه در کشورهای اسلامی رونق دارد ممکن است اینجا رونق نداشته باشد و بالعکس. به این ابزارهایی که اشاره کردید من صکوک اسلامی را هم اضافه میکنم ما امروز به فراوانی از این ابزار استفاده میکنیم.
ممکن است ابزار دیگری هم به بازار بیاید و استقبال نشود و این هم جز ذات طراحی ابزار است. یعنی هر ابزاری که میآید الزاماً نباید با استقبال رو به رو شود. اما این ابزارها باید در سبد محصولات بازار سرمایه وجود داشته باشد. اگر یک ابزار وجود دارد که در روزهای جاری استفاده نمیشود ممکن است بستر اقتصادیاش روزی طوری شود که ما بتوانیم از آن ابزار هم استفاده کنیم. جمعبندی اینکه هر ابزاری که به بازار وارد شود برای بازار مفید و لازم است.
– سال گذشته سازمان بورس حد اعتباری کارگزاریها را کاهش داد. ظاهراً بعد از اینکه چند مؤسسه مالی و اعتباری ورشکست شدند و از آن طرف مشکلاتی به وجود آمد این نگرانی برای متولیان بازار سرمایه و وزارت اقتصاد به وجود آمد که نکند سرنوشت چند کارگزاری هم مشابه آن مؤسسات مالی اعتباری شود. در مورد کاهش حد اعتباری کارگزاریها نظرات موافق و مخالفی وجود داشت. نظر شما درباره این اقدام چیست؟
در بازار سرمایه به ویژه بعد از قانون سال ۱۳۸۴ نسبت به بازارهای مشابه یک افتخار داریم و آن اینکه ما کمترین اتفاقات بد را در بازار سرمایه داشتیم به ویژه در بخش اعتباری و نکول اوراق منتشر شده اگر در همین مدت بازار سرمایه را با بازار پول از نظر مقدار مطالباتی که سررسیدش گذشته یا معوق و لاوصول مانده مقایسه کنیم نسبت معوقات در بازار پول بسیار بیشتر است. این ناشی از مراقبت ویژهای است که نهاد ناظر داشته که جزو شاهکارهاست.
به طور مشخص در حوزه کارگزاریها هم که شما سوال پرسیدید در سالهای گذشته باگهایی وجود داشت. زمانهایی در حوزه اعتباری، اعتباراتی داده میشد که این اعتبارات به موقع تسویه نمیشد یا کلاً تسویه نمیشد در نتیجه برای کارگزاریها مشکل ایجاد میکرد. وقتی که در دریافت و پرداخت کارگزاریها مشکل پیش آید یعنی اینکه در بازار هم برای تسویه بهای اوراق اشکالاتی پیش میآید.
اقداماتی که نهاد ناظر در دو سال گذشته انجام داده چه از نظر مقرراتی چه به طور خاص برای سقف اعتباری به سالم ماندن بازار کمک کرده است. شاید برای این سوال مطرح شود که آیا محدود کردن اعتبارات بر رونق بازار تأثیر منفی داشته؟ باید گفت خیر، چراکه امروز با مجموعه دستورالعملهایی که داشتیم کارگزاری پیدا نمیکنیم که بگوید منابعی دارد و نمیتوانم تخصیص دهد در نتیجه بازار خود را به نقطه تعادلی رسانده از طرفی هم کارگزاری هم پیدا نمیکنیم که بگوید که من اعتبار اعطایی دارم که در وصول آن با مشکل مواجه شدهام.
– در شرایط حال حاضر اقتصاد تأمین سرمایهها چه نقشی میتوانند داشته باشند و در این جو اقتصادی چقدر این نهادهای مالی تحت تأثیر شرایط فعلی سود یا زیان داشتند.
تأمین سرمایهها از نهادهایی در بازار سرمایه هستند که چه شرایط بازار خوب باشد و چه بد باشد کسب و کار پر رونقی دارند تأمین سرمایهها از زمانی که تأسیس و راه اندازی شدند همواره در حال پیشرفت بودند که این پیشرفت دو دلیل مشخص دارد اول اینکه در اقتصادمان جای شرکتهای تأمین سرمایه را خالی داشتیم در حالی که این نهادها عملاً یک بازار از پیش آمادهای داشتند.
نکته دوم که به رونق تأمین سرمایهها کمک کرده این بود که در سالهای گذشته تأمین مالی خارجیمان به راحتی و در حد قابل توجهی اتفاق میافتاد که این چه از محل LC های مدتدار (یوزانس) و چه از محل اعتبارات مدت داری که به صورت وام اخذ میشد صورت میگرفت اما به دلیل تحریمها، تأمین مالیهای نهادهای بینالمللی با محدودیت و با تنگنا روبرو شد خود این اتفاق کمک کرد که تأمین سرمایهها بخواهند جای تأمین مالی خارجی را پر کنند و در نتیجه خود این نیاز شدیدی که به بازار وارد شد، به عمیقتر شدن فعالیت تأمین سرمایهها کمک کرد.
هر سال که به آمار تأمین مالیهایی که از طریق تأمین سرمایهها اتفاق افتاده نگاه میکنیم میبینیم که این تأمین مالی نسبت به سالهای گذشته بسیار وسیعتر شده و به نظر میرسد که تا یکی دو سال آینده نیز این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد. ما همیشه شاخصی داریم که تأمین مالی که در اقتصاد رخ میدهد را با شاخصهای مختلف که در اقتصاد وجود دارد مقایسه میکنیم که یکی از آنها GDP است. آمار نسبت تأمین مالی به GDP یا اینکه چقدر تأمین مالی در اقتصاد میخواهیم که GDP به رشد هدف گذاری شده برسد برای هر کشوری مهم است.
اگر این نسبتها را در کشور خودمان با کشورهای خارجی مقایسه کنیم ما در قیاس با کشورهای دیگر و حتی کشورهای مشابه ما و کشورهای اسلامی هنوز فاصله زیادی داریم و بازار سرمایه هنوز راه دارد تا به نصابهای بینالمللی برسد. رسیدن به این نصابها یعنی کسب و کار برای کشورهای تأمین سرمایه.
– در سالهای گذشته در فرابورس ایران صندوقهای سرمایه گذاری جسورانه به ابزارهای مالی اضافه شدند. اما در این سالها بسیاری از آنها علیرغم گرفتن موافقت اصولی نتوانستند پذیره نویسی کنند. حتی بخش قابل توجهی از منابع صندوقهایی که توانستهاند به مرحله پذیره نویسی برسند در بانکها سپرده شده یا در اوراق با درآمد ثابت سرمایه گذاری شده است. بسیاری معتقدند موضوع ارزشگذاری استارتاپها در این مورد دخیل است. نظر شما در این مورد چیست.
یکی از موضوعاتی که درباره تخصیص منابع این صندوقها پیش میآید ارزیابی ریسک است. ارزیابی ریسک سخت شده و یک فرهنگی هم در حوزه سرمایه گذاری شکل گرفته است و آن اینکه خیلی از ما سرمایه گذاران وقتی سرمایه گذاری میکنیم پدیده سوخت سرمایه گذاریمان را به هیچ عنوان تحمل نمیکنیم. سوخت ته ریسک است. فرهنگ در حوزه سرمایه گذاری ما نیست که سوخت مطالبات را بپذیرند و ریسکهای بالا را تحمل کنند در نتیجه مدیران سرمایه گذاری در این حوزه بسیار ریسک گریز هستند و در این مورد سخت گیرند. در نتیجه با این تصوری که مدیران سرمایه گذاری دارند به خاطر این فرهنگ نتوانستند در این مورد تصمیم بگیرند و خیلی از آنها به این دلیل منابع صندوقها را در جایی دیگر که هدف این صندوقها نیست میبرند و منابع آنها همانطور که شما اشاره کردید در بانکها سپرده شده یا اوراق خریداری شده اگر برگردم به اینکه چطور این مسئله میتواند حل شود و آیا قابل حل است یا خیر باید بگویم که این موضوع نیاز به زمان دارد.
ما یک وقتهایی در جامعه ابزارهای جدیدی معرفی میشود که بستر آن فراهم نیست و نمیتوان در مدت زمان کم فرهنگ سرمایه گذاری را تغییر دهد. این نیاز دارد که سرمایهگذار بپذیرد که زمانهایی خطر بالاتر را بپذیرد برای اینکه بازده بالاتری به دست آورد. اما فراز و فرودهایی که در اقتصاد ما به وجود آمده این ترسها را زیاد کرده است اگر ما میتوانستیم در هر کسب و کاری و هر صنعتی یک افق میان مدت داشته باشیم و در حد سه یا چهار سال را پیشبینی و ریسکها را برآورد میکردیم شاید آنوقت این صندوقهای میتوانستند که موفق تر عمل کنند.
اما این نوسانات که رخ داده کار را برای مدیران سرمایه گذاری سخت کرده است. یک مسئلهای که درباره private equity funds که اشاره کردید این هم جزو ابزارهای بسیار خوب است. ما عمدتاً برای متقاضیانی تأمین مالی میکنیم که سابقه دارند سودآور هستند و مقیاس بزرگی دارند. اما این صندوقها میتواند شرکتهای کوچکتر را تأمین مالی کند. ما هم خیلی استقبال کردیم و تقاضا هم برای فرابورس ارسال کردیم اما بانک مرکزی تأمین سرمایهها را از تأسیس هر گونه صندوق جدید منع کرده است. چون همه تأمین سرمایههای فعال در بازار به گونهای با بانکها در ارتباط هستند و در ماهها و سالهای اخیر ما نتوانستیم که صندوق جدیدی تأسیس کنیم علیرغم اینکه درخواستمان را به فرابورس دادهایم با سازمان بورس هم در حال مذاکراتی هستیم که محدودیتها برداشته شود.
– اما در سالهای اخیر بین شرکتهای سرمایهگذاری مد شده که VC تأسیس کنند نه با این هدف که منابع آن را اختصاص دهد، بلکه با این هدف که میگویند vc داشتن برای تأمین سرمایه یا سرمایهگذاریها کلاس دارد، چرا که حداقل منابع VC برای گرفتن موافقت اصولی ۱۰ میلیارد تومان است که این ۱۰ میلیارد تومان نسبت به کل پرتفوی سرمایهگذرای آنها عددی نیست. تا چه حد با این نظر موافق یا مخالف هستید؟
من اینطور به این موضوع نگاه نمیکنم، چون ما درگیر این موضوع هستیم. فارغ از بحث سو نیت، زمانهایی امکان دارد تصمیم اشتباه بگیریم. خود این تصمیمات اشتباه گاهی توجیه دارد و گاهی توجیه ندارد. ما از عملکردها برای آن بخشهایی که اتفاق بد رخ داده برخورد خیلی بدی را شاهد هستیم. فرض کنید شما مدیر شرکتی هستند که سر سال مالی و زمان برگزاری مجمع سود ۱.۵ برابر بودجهات بوده و گزارش حسابرسی در همه حوزههای اصلی هیچ مشکلی ندارد. اگر یک بند کوچک از دستت در رود همه ذینفعان شما را با آن بند ارزیابی میکنند و این برخورد شما را میترساند. من معتقدم که اگر شخصی قرار است ارزیابی شود باید مجموعه کارهایش دیده شود اگر من ۱۰ کار انجام دادم که ۹ تا خوب بوده و جمع جبری هم خوب باشد، باید آفرین گفت. ولی در سالهای اخیر آن ۹ مورد موفق که دیده نشد هیچ بلکه مدیران برای آن یک مورد محقق نشده کلی بازخواست شدند.
البته این کار هم تحلیل دارد و ممکن است برای آن هم منطق پیدا کنید. آن کارهای بدی که از عمد رخ داده همیشه شبهه ایجاد میکند. این شبهه باعث میشود که اگر یک تصمیم بد رخ دهد که توجیه هم داشته باشد با این حال همه همان فکر بد را میکنند. این اتفاق سبب شده که مدیران از کارهای خطرناک میترسند. وگرنه یک مدیر دوست دارد کار جدید کرده و به توسعه بازار کمک کند اما وقتی میخواهم تصمیم بگیرم به مجمع به بازرس و به آن یک نگاه میکنم و این موضوعات مدیران را محتاط کرده است. حوزه صندوق سرمایهگذاری جسورانه و امثال آن هم جایی است که پر از خطرات است. اگر در مجمع بروی و بگویی بخش کوچکی از سرمایه گذاری دود شده باید یک عالم وقت بگذاری توضیح دهی و ۹ کار خوب هم دیده نمیشود و با همان یک کار بد ارزیابی میشوی برای همین میگویم که اینها نیاز به وقت دارند ولی من در کل به آینده آنها خوش بین هستم.
– اگر بخواهید به مردمی که میخواهند در بازار سرمایه، سرمایهگذاری کنند توصیههایی داشته باشید و همچنین به مسئولان از جمله وزیر اقتصاد و رئیس سازمان بورس پیشنهادهایی داشته باشید آن پیشنهادها چیست؟
نمیگویم در حال حاضر یک بازار بالغ داریم اما نسبت به سالهای گذشته یک بازار پر تجربه داریم. به مردمی که به بازار سرمایه نیامدهاند و با این بازار آشنا نیستند این را میگویم که در سالهای گذشته با مجموعه اتفاقهایی که در بازار پیش آمده باعث شده که برای همه افراد در بازار ابزار مناسب داشته باشیم که در سبد سرمایه گذاری شأن میتوانند این ابزارها را داشته باشند. اگر کسی میخواهد با ریسک بالا به بازار بیاید میتواند خرید و فروش سهم کند. در یک لایه پایینتر اگر علمش را ندارند میتوانند منابع شأن را به نهادهای مجاز مالی دهند تا آنها برایشان خرید و فروش سهام کنند یک لایه بعد این است که واحدهای صندوق سهامی را بخرند و اگر نمیخواهند ریسک داشته باشد واحدهای صندوق مختلط را خریداری کنند. اگر کاملاً ریسک گریز هستند میتواند در صندوق با درآمد ثابت سرمایه گذاری کند که یک نرخ ثابتی دارد. یک رنجی از ابزارها برای سرمایه گذاران وجود دارد فرصتهایی که در این بازار وجود دارد میتواند به آنها کمک کند که سرمایه گذاریهایشان از بازدهی بالاتری برخوردار باشد توصیه این است که از فرصتهای بازار سرمایه استفاده کنند.
اگر از رئیس سازمان بورس درخواستی داشته باشیم این است که محدودیت اخیری که بانک مرکزی برای ما گذاشته در خیلی از حوزهها ما را محدود کرده و محدود شدن ما در این حوزهها یعنی محدودیت نقش آفرینی ما در بازار سرمایه و یک پله بعد یعنی اینکه تأثیر منفی در نقش بازار سرمایه در کشور خواهشم این است که راهش را ببینند چیست که این محدودیتها را برداریم تا تأمین سرمایهها با قوت و سرعت بیشتری گام بردارند. سخت است که از وزیر اقتصاد در این شرایط خواهشی داشته باشیم. اما خواسته ما از وزیر باز برمیگردد به تعامل بازار سرمایه و بازار پول در بازار مالی کشور. خواهشی که داریم این است که کمک کنند که به جای موانعی که بین بازار پول و سرمایه است تعامل و همکاری بیشتری بین این دو بازار ایجاد شود و از ظرفیتهای دو طرف استفاده شود همه اینها لازمه همکاری و تعامل بین این دو بازار است.